جدول جو
جدول جو

معنی نیل گری - جستجوی لغت در جدول جو

نیل گری
(گَ)
رنگرزی. شغل نیل گر. عمل نیلگر، کنایه از رویانیدن سبزه. (از فرهنگ فارسی معین).
- نیل گری کردن، کنایه از سبزه رویانیدن باشد. (انجمن آرا) (برهان قاطع) (آنندراج) :
مدتی از نیل خم آسمان
نیلگری کرد (آدم) به هندوستان.
نظامی
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سیل گیر
تصویر سیل گیر
زمین گود و پست که سیل در آن جمع شود، سیلاب گیر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نیل گر
تصویر نیل گر
رنگرزی که چیزی را با نیل رنگ می کند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نیلوفری
تصویر نیلوفری
کبودرنگ، آسمانگون، لاجوردی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نیم گرم
تصویر نیم گرم
آنچه نه داغ باشد نه سرد، ولرم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نیم گرد
تصویر نیم گرد
نیم دایره، نوعی آجر که لبۀ آن پخ و گرد است
فرهنگ فارسی عمید
(گَ)
نیل کار. کسی که با نیل رنگ می کند. (ناظم الاطباء). صباغ. رنگرز. (یادداشت مؤلف) :
نیلگر یاری وز غم بر من
نیلگون کرده ای جهان یکسر.
مسعودسعد
لغت نامه دهخدا
نیله گاو، (فرهنگ فارسی معین)، رجوع به نیله گاو شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از نوید گری
تصویر نوید گری
بمهمانی خواندن بشارت بضیافت
فرهنگ لغت هوشیار
پستانداری است از دسته تهی شاخان و از تیره گاوان وحشی که بیشتر در هندوستان میزید. جثه این حیوان باندازه یک گوزن بزرگ است شاخهایش کوتاه و رنگ موهایش خاکستری متمایل به آبی است حیوانی است چابک و قوی که در مزارع و مراتع اطراف جنگلهای انبوه میزید این حیوان را بمنظور استفاده از گوشت و پوستش شکار میکنند: گاو نیله نیله گو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نیلوفری
تصویر نیلوفری
منسوب به نیلوفر: برنگ نیلوفر لاجوردی. یا چرخ گنبد نیلوفری. آسمان: (آفتاب دین برون از گنبد نیلوفرست پر بر آز داد و دانش بو کزو بیرون (سنائی. مصف. 337)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نقل گوی
تصویر نقل گوی
لبید گیور داستانگوی
فرهنگ لغت هوشیار
نالندگی نالانی: یارار گهی بچاره گری یاریم نکرد باری حسن بناله گری یا رشد مرا. (حسن دهلوی ظنند. لغ)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نیم پری
تصویر نیم پری
حالت تربیع در ماه
فرهنگ لغت هوشیار
گرز گیری (زورخانه) عمل میل گرفتن: میل گیری چو کند غمزه آن چشم سیاه میل دردیده دشمن کشد از بیم نگاه. (گل کشتی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سیب گری
تصویر سیب گری
پدید آوردن سیب ایجاد سیب: چو از تخم سیب جز سیب گری نیاید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سیل گیر
تصویر سیل گیر
زمینی که سیل در آن جریان یابد سیل گیر
فرهنگ لغت هوشیار
آنکه پیل گیرد کسی که پیل را بفرمان آرد ظنکه بر فیل غلبه کند: بکشتند فرجام کارش به تیر یکی آهنین کوه بد پیل گیر. (شا. لغ)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حیله گری
تصویر حیله گری
حیله بازی مکاری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نیلگری
تصویر نیلگری
شغل و عمل نیگر، رویانیدن سبزه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سیه گری
تصویر سیه گری
سیاه کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حیله گری
تصویر حیله گری
Craftiness
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از حیله گری
تصویر حیله گری
ruse
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از حیله گری
تصویر حیله گری
astucia
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از حیله گری
تصویر حیله گری
kelicikan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از حیله گری
تصویر حیله گری
ความเจ้าเล่ห์
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از حیله گری
تصویر حیله گری
sluwheid
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از حیله گری
تصویر حیله گری
хитрість
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از حیله گری
تصویر حیله گری
astuzia
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از حیله گری
تصویر حیله گری
astúcia
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از حیله گری
تصویر حیله گری
狡猾
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از حیله گری
تصویر حیله گری
przebiegłość
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از حیله گری
تصویر حیله گری
Hinterlist
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از حیله گری
تصویر حیله گری
хитрость
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از حیله گری
تصویر حیله گری
चतुराई
دیکشنری فارسی به هندی